زندگینامه:
در ديماه سال 1337 به روز بيستم رسيده بود كه شهيد صمد يونسي با تولد خود گرما و لطف به ارمغان آورد. او در دوران كودكي به بيماري لاعلاجي مبتلا گرديد كه به عنايت خداي متعال بهطور معجزه آسايي شفا يافته و در چرخه ادامه حيات قرار گرفت. هنوز سه ساله بود كه پدرش به ديار باقي شتافت و او تحت سرپرستي مادر دلسوز و فداكارش واقع شد. تا 10 سالگي در كنار مادرش بود و پس از آن به دزفول رفته و تا هنگام ديپلم در كنار برادرش روزگار گذراند. وقتي به همدان مراجعت نمود موج طوفندهاي عليه حاكميت طاغوت برپا شده بود و شهيد يونسي مشتاقانه با اين موج همراه گرديد.
با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه، خدمت در لباس پاسداري را برگزيد و از آن پس لحظهاي از حضور در جبهه و جهاد با متجاوزان غفلت نورزيد.
او در عملياتهاي مختلفي شركت نمود و بارها تا مرز شهادت پيش رفت تا آنكه در عمليات والفجر4 در بيست و پنج سالگي جرعه نوش وصال محبوب خويش گرديد.
وصیتنامه:
اشهد ان لا اله الا لله و اشهد ان محمد عبده و رسوله.
سلام عليكم
انشاء ا... كه حالتان خوب باشد به عرض برسانم كه قصد نوشتن نامه ندارم و همچنين خيال پست كردن اين كاغذ را هم ندارم آنرا در كوله پشتي ام ميگذارم، اگر از اين عملياتي كه در پيش است سالم برگشتم كه خودم به مفاد اين نامه عمل ميكنم و در غير اينصورت وراث بنده مكلف به اجراي آن ميباشند. قبلاً چيزي را نوشته بودم كه پيش برادر سعيد شالي بود كه گويا وضع خود ايشان معلوم نيست.
و اما بعد از شهادت به وحدانيت خدا و بندگي و رسالت محمد(ص) و آرزوي طول عمر براي امام عزيز و مغفرت براي شهيدان راه حق از حضرت آدم تا قيام حضرت حجت(عج) و شفا براي مجروحين و معلولين اسلام و دعا براي ظهور حضرت حجت(عج) به عرض برسانم كه اي انسانهاي خاكي كه به اين دنيا دل بستهايد بدانيد به تار عنكبوتي چسبيده ايد كه هيچ گونه اميدي به دوام آن نيست ديده را بگشايد و حبل ا... را پيدا كنيد و به آن چنگ بزنيد كه حبل متين است و در سبيل ا... قدم برداريد و اين را بدانيد كه در هر مسيري كه قدم برداريد آخرش مرگ است و اگر مسيري غير از مسير خدا باشد نابودي است و اگر مسير خدا باشد حيات است و زندگي جديد. توجه كنيد درست مثل مدرسه است اگر درست كار كنيد در آخر به كلاس بالاتر ميرويد ولي اگر غير از اين باشد ركود است و خجالت و عذاب، پس كمي بيدار باشيد.
و اما اي كساني كه هيچ چيز و هيچ كس را قبول نداريد و چشم و گوش خود را بستهايد و از شنيدن و ديدن حقايق ميگريزيد و آنقدر بزدل هستيد كه جرأت اينكه شاهد امدادهاي غيبي در جبهه باشيد را نداريد، بدانيد كه دنيا محل آزمايش و عبور است و در پايان اين آزمايش شمائيد و ما و هر كسي را مطابق عقيده و عملش پاداش خواهند داد.
و اما در مسائل مادي مقداري بدهكاري دارم كه به صاحبانشان برسانيد:
مبلغ 90000 ريال به تعاون سپاه كه طبق قرار ماهيانه مبلغ 1000 ريال پرداخته شود
مبلغ 10000 ريال به اكبر كياني
مبلغ 2000 ريال به صندوق بيت المال
پول 5/1 كيلو روغن حيواني به اسدا... دهقان ساكن قريه دره دوين
يك نفر صافكار كه در تعميرگاه ايران ناسيونال (خودرو) اسمش فكر مي كنم غلامرضا يا محمدرضا باشد انشاء ا... كه ببخشد چشمهايشان ذاق است، يك پيكان وانت كه بنده با آن تصادف كردم را صافكاري كرد مبلغ 4000 ريال اضافه كار داشت كه اگر صاحب پيكان وانت نداده بپردازيد.
يك ششم حقوق ماهيانه را به مادرم بدهيد.
خمس و زكات اموالم را فراموش نكنيد اگر اجازه بدهيد حاج آقا رضا فاضليان و يا هر كسي كه ايشان بفرمايد وكيل است.
فرزندم مرضيه را طوري تربيت كنيد كه در هر حال راضي به رضاي خدا باشد.
والسلام
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
جمعه 20/8/62 جبهه مريوان
عبدالصمد يونسي
نظرات شما عزیزان: